خبري و تفريحي آراد خبري و تفريحي آراد .

خبري و تفريحي آراد

پري جادويي

يك زوج انگليسي در اوايل شصت سالگي، در يك رستوران كوچك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.

ناگهان يك پري كوچولوي قشنگ سر ميزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستيد و درتمام اين مدت به هم وفادار مانديد، هر كدامتان مي‌توانيد يك آرزو بكنيد.

خانم گفت: من مي‌خواهم به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.

پري چوب جادويي‌اش را تكان داد و دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك QM2در دستش ظاهر شد.

حالا نوبت آقا بود، چند لحظه با خودش فكر كرد و گفت: بايد يه جوري از شر زن پيرم خلاص بشم بايد يه دختر خوشگل گيرم بياد و بعد گفت: خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي‌افته، بنابراين، خيلي متأسفم عزيزم ولي آرزوي من اين است كه همسري سي سال جوانتر از خودم داشته باشم.

خانم و پري واقعاً نااميد شده بودند ولي آرزو، آرزو است ديگر…

پري چوب جادويي‌اش را چرخاند و آقا نود ساله شد!

خانم تا چشمش به صورت پر از چروك و دستان لرزان همسر پيرش افتاد بلافاصله بلند شد و گفت تو ديگر همسر من نيستي پيرمرد!

مرد با چشماني گريان به دنبال همسرش با پشتي خميده مي‌دويد و مي‌گفت: من عاشقتم…


برچسب: داستان طنز،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۴ دى ۱۴۰۳ساعت: ۰۲:۱۲:۵۰ توسط:امير گوهري موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :